چکیده
ابوالفضل بیهقی در تاریخ پرآوازه خود، که چند دهه پس از شاهنامه نگارش یافت، برخوردی به گمانم متفاوت با فردوسی پیش گرفت. بسیاری از اهل فن ریشههای بافت روایی و ساخت زبانی داستان معاصر فارسی را در آثاری چون تاریخ بیهقی سراغ میکنند.
محتویات کتاب تاریخ بیهقی دست کم به اندازه سبک آن پراهمیتاند. آنچه امروز به عنوان تاریخ بیهقی به دست ما رسیده بخش کوچکی از کل اثر اوست. بیهقی، که نوزده سال دبیر دستگاه غزنوی و سلجوقی بود، سی جلد کتاب نوشت که «پنجاه سال را شامل است و بر چندین هزار ورق میافتد» و امروزه تنها مجلد پنجم تا دهم آن در دست ماست. به علاوه، خود بیهقی به صراحت یادآور شده که بسیاری از اسناد و مدارکی که قاعدتا میبایست جزئی از کتاب میشد، از میان برده شده است.
هدف از این مقاله بررسی یکی از جنبههای تاریخ بیهقی است. میخواهیم فلسفه تاریخ و روش تاریخنگاری او را بر رسم و برخی از پیامدهای اجتماعی این نوع نگرش و بافت روایی و زبانی ملازم آن را بسنجم.